"گاه آدمی در بیست سالگی می میرد اما در هفتاد سالگی به خاک سپرده می شود"
"گاه آدمی در بیست سالگی می میرد اما در هفتاد سالگی به خاک سپرده می شود"
نتایج ارشد اومد
زحماتی که از هشت تیر 93 تا ده بهمن 93 کشیدم نتیجه اش شد قبولی در رشته مدیریت جهانگردی دانشگاه مازندران
ظاهرا سرنوشت من گره خورده به اون جا و اتفاقات خوبی در انتظارمه.
پناه بر خدا و توکل به خداوند منان
فکر می کنم کاملا رو دور شانس هستم!
تقریبا به هر چیزی که دست بزنم یا طلا میشه یا نقره!
تعجب میکنم چقدر در گذشته خودم رو بیهوده رنج دادم و الکی رنج بردم! واقعا چرا باید این قدر زندگی رو سخت می گرفتم؟
اگر یک رسالت در این زندگی داشته باشم همان خوب زندگی کردن و شاد بودن است ولاغیر
خوشحالم اگر فرصت کافی داشته باشم که بتوانم هر چه که می گویم عملی کنم و در حد حرف باقیشون نزارم.
روزهای بسیار بزرگی در راهند و چه بسا تازه این فقط اول کار باشد!!!!!!
خدایا سپاسگزارم بابت این همه خوش شانسی
سلام
5 روز از عمل لوزه گذشته و الان خیلی بهتر میتونم نظر بدم راجع به اون چیزایی که اتفاق افتاد:
1) عمل لوزه در کل بسیار مفیده و از شر خیلی چیزا مثله خروپوف و ..... راحتتون میکنه.
2) عمل لوزه به هیچ وجه عمل ساده ای نیست . برای کودکان خیلی ساده تره برای بزرگسالان بسیار دشوار
3) قبل عمل چیزی نخورین بعدشم اگه تونستین چیزی بخورین! هر چند که عمرا اگه بتونین!
4) پس از عمل احتمالا یه سردرد مزخرف رو تجربه خواهید کرد که گاهی اوقات تبدیل به یه گوش درد مزمن می شه.
5) قبل عمل به خانوادتون بگین که بهتون سوپ ندن بعد عمل! وگرنه یه حال و روزی میفتین اون سرش ناپیدا! از من گفتن بود
6) تا می تونین بستنی بخورین منتها بستنی پاستوریزه و شرکتی نباشه! اون بستنی ها به لعنت خدا هم نمیرزن و هیچ خاصیتی هم برای لوزه ی دردناک شما ندارن. تازه باعث میشه حالتون از بستنی هم بهم بخوره و گرسنگی بکشین
7) غذاها رو تو مخلوط کن بریزین و آسیاب کنین! این جوری میشه خیلی چیزا رو بخورین
8) از روز دوم که به خودتون اومدین از شیاف دیکلوفناک 100 استفاده کنین چون درد به حدی فشار میاره ممکنه هزار جور فکر منفی و دپرس کننده سراغتون بیاد.
9) خودتونو از باد حفظ کنید! باد بخوره بهتون هم دخلتون اومده!
10) تا می تونین حرف نزنین! هفت روز حرف نزنین بعدش صداتون قشنگ میشه میتونین با ابی کنسرت مشترک برگزار کنید!
و من الله توفیق
بالاخره فردا میرم عمل و خلاص!
باید ده سال پیش این کارو میکردم که نکردم!
و من الله توفیق
شنبه قرارداد رو با وکیل چک میکنم و چنان چه تایید بشه رسما کار رو شروع میکنم!
رسما میشم بازاریاب !
دوس دارم چند درصد قرارداد رو پیشاپیش بگیرم.
البته پورسانتم هفتاد درصده فروشه که فکر کنم یه چیز خوبی باشه!
اگه این دوستان اداری بازی درنیارن و وقتمون رو تلف نکنن خیلی سریع تر میشه کارها رو پیش برد!
و من الله توفیق
به زودی کار اجرایی کردن ایده ام رو با موسسه چاپ شروع میکنیم.
احتمالا یکی از بهترین و چالش انگیزترین کارهایم رو شروع کردم.
به زودی قرارداد رو امضا میکنیم و شروع میکنیم به بازاریابی.
امروز پسرعموهای گرامی تشریف می آورند بیت پدری و قدری موجبات فراح روح می شوند.
فرش شستن من نبودم :دی
و من الله توفیق
پ ن : شرایط وام ها رو کسی ازش خبر نداره؟!!
امروز اندکی دیرتر از خواب خوش جستم.
همانا برای احوالات ثبت شرکت راهی اداره ارشاد اسلامی شدم که فهمیدم کارمند بزرگوارشون نیست لذا دست از پا درازتر برگشتم.
تا عصر هم اندکی لغات انگلیسی رو مرور کردم که دچار فراموشی و به طبع اون حماقت نشوم!
از خیر آن هم که گذاشتیم با جنابان کیوان و فرشاد راهی بازدید از خیابان ها (همان وندالیسم!) شدیم.
از شدت درد پاهای من و کیوان برگشتیم و رفتیم مثل لشکر مغول به خان طعام که کباب کوبیده ناب باشد حمله ور شدیم!
الان هم که برگشتم و این سطور رو می نویسم!
و من الله توفیق