دنیای گمشده من

شرح حال، نقدها و روزنوشت ها، دل گویه ها و واگویه ها

دنیای گمشده من

شرح حال، نقدها و روزنوشت ها، دل گویه ها و واگویه ها

پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «الکی ازدواج» ثبت شده است

سکانس اول: 

استاد میگه باید کنفرانس بدیم واسه واحد عمومی و تک نفره هم نباید باشه با یکی از بانوان محترم داوطلب میشیم کنفرانس بدیم و پیش استاد میریم تا تعیین کنه کدوم جلسه باید کنفرانس بدیم.


ما: استاد ما میخایم کنفرانس بدیم 

استاد: شما رابطتون با هم چیه؟

ما : استاد رابطه خاصی نداریم!

استاد: بهتر نیست ازدواج کنین؟! 

ما:    :O :O :O

استاد: بیاین دفترم لطفا


سکانس دوم :


بعد از سخنرانی نسبتا کوتاه نیم ساعته در مورد این که این روابط!!! ره به جایی نمی برد و آخر عاقبت ندارد دعوت می کنند به این که از حاشیه پرهیز کنیم  و ..... 

من: استاد ما حتی دوست دختر دوست پسر هم نیستیم!!! ما فقط صرفا تو یه کلاس حضور داریم همین!!! 

استاد: نیم ساعت دیگر سخنرانی و تکرار همان حرف ها 

من: استاد شیرینی میخاین دعا کنیم ارشد قبول بشیم شیرینی میاریم این همه انرژی گذاشتن نمی خادا!

استاد: انشالله شیرینی اون رو هم میخوریم!


سکانس سوم :


من: خانم ------ به نظرتون کی بریم ازدواج کنیم؟ 


و من الله توفیق

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۱۰
امید پویان